رهبر انقلاب در پیامی به نشست اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا خواستند «جوانان آماده نقش آفرینی شوند»؛ توصیهای که از سوی ایشان جدید نبوده و نیست و سالها بر حضور و نقشآفرینی جوانان در عرصههای مختلف علمی، هنری، اجرایی و ... تأکید داشتند. اما واقعیت تلخ آن است که در مسیر نقش آفرینی جوانان با چرخهای معیوب مواجه هستیم. از طرفی هنوز حجم بالایی از ظرفیت های اجتماعی و مدیریتی کشور در اختیار بازنشستگان و افرادی است که سالها (حتی با وجود ناکارآمدی) بر مناصب کلیدی و جایگاههای تصمیمگیری تکیه زدهاند و فرصتی به نسل جوان نمیدهند، از طرفی دیگر تا سخنی با موضوع جوانگرایی و یا به تعبیر رهبر انقلاب «نقش آفرینی جوانان در مسائل اساسی» مطرح میشود، پای بی تجربگی و ناآمادگی آنها را پیش میکشند. اما سؤال کلیدی اینجاست که آیا مدیران کشور اجازه کسب تجربه و حضور به نسلهای بعدی انقلاب را دادهاند؟ نگاهی به ترکیب کابینه دولت و بسیاری از مقامات ارشد استانی بیندازید تا به شهادت آمار دریابید جایگاه جوانان در اذهان عناصر مدیریتی کشور کجاست؟ حتی هنوز بسیاری از دهه شصتیهایی که آرام آرام به ۴۰ سالگی رسیده و دیگر نمیشود به آنها عنوان جوان را اطلاق کرد در فرایندهای اساسی نقش ویژهای نداشته و ندارند. آقایان تأثیرگذار و صاحب تصمیم باید به خودتان بیایید و پیام رهبر انقلاب را جدی بگیرید تا هم آینده و پیشرفت کشور را تضمین کنید و هم از ظرفیت جوانی کشور که رو به پایان است (و با روند فعلی زاد و ولد و با توجه به وضعیت پنجره جمعیتی کشور این فرصت در حال از دست رفتن است) حداکثر بهرهبرداری را داشته باشید. موضوع نقش آفرینی جوانان توصیه مستمر و رویکرد راهبردی نظام است، چه از حیث پیوند نسل دوم، سوم و چهارم با انقلاب اسلامی و چه از حیث پیشران بودن نیروهای جوان که در بیان رهبر انقلاب «مثل لوکوموتیو هستند، نقش لوکوموتیو را [دارند] که وقتی حرکت کردند، به طور طبیعی به دنبال خودشان قطار را حرکت میدهند». آراستگی و کسب حداکثری صلاحیتهای علمی، دینی، اخلاقی و آمادگی و توان مواجهه با هرگونه اتفاق پیش بینی شده یا برنامهریزی نشدهای وظیفه جوان مؤمن انقلابی است و آن طرف حوزههای تقنین و اجرا هستند که باید با وضع قوانین مناسب و ایجاد ساز و کارهای عملی، زمینه نقشآفرینی حداکثری جوانان را فراهم کنند.
شاید مهمترین رسالت هر جریان مدیریتی بحث جانشین پروری باشد. یعنی ذهن سالم و آمادهای که دو واقعیت را (هر چند برایش تلخ باشد) بپذیرد: اولاً باید نسبت به تربیت و پرورش جانشینان خود اقدام کند و ثانیاً باید بهموقع کارهای اساسی و عرصههای تصمیمگیری را به آنها واگذار کند و خود نقش مشاوره و انتقال تجربه را بر عهده گیرد؛ امر مهمی که از لحاظ عقلی، شرعی و حرفهای پسندیده و ضروری است، اما این سالها سالمندان دولتهایی که دوره به دوره پیرتر و فرسودهتر میشوند، مجالی برای آن نگذاشتهاند.
نظر شما